گیلدا هاشم زاده | Gilda Hashemzadeh
متولد : 1358 | تهران
روزمرگی زندگی ام را صرف تصویرکردن ذهن پریشانم کرده ام. خلق کرده ام، همانگونه که خدایم مرا خلق کرد. خوب به مخلوقهایم نگاه کن! چهره هایی پر از سئوال و درد، شبیه به چشم های من و تویی که گم می شویم در دنیای روزمره¬گی ها؛ و ما سعی می کنیم این نگاه ها را دوست بداریم. نگاه هایی پر از سؤال که ردشان بدهامان را سست تر می کند؛ اما من می بینم که چطور حبس بدنهایشان شده اند و چطور تنهای افکارشان هستند؛ و تو تنها نیستی، من با تو هستم.
جهانت را از دیدگان من ببین
گذشته هرگز در انتظار کشف شدن و شناخته شدن به تمام معنا نیست. لذا ترس از زمان حال، منجر به راز آلودگیِ زمان گذشته می گردد.
زمان گذشته جایی برای زیستن نیست، بلکه دستاوردهای خوبی برای عمل کردن است.
و گیلدا، چنین می کند؛ گذشته ی خویش را از درون بیرون می کشد و با حسرت ها و دردها و نگرانی ها و شعف های امروزینش همه را به نظاره و گاهی به مبارزه دعوت میکند، تا در این مسیر بیابد، که جنگ درونی برای هنرمند جاذبه ی عجیبی دارد… | علیرضا آدم بکان